آنچه در این مطلب میخوانید بیان تجربیات ده سال کار در سمت عضو هیئت مدیره انجمن نابینایان تجلی میباشد و نخست این که در انجمنها چون تقسیم سود بین مدیران مطرح نیست و افراد با اهداف خیرخواهانه پا در این راه میگذارند این عدم انتفاع میتواند نقطه قوت باشد زیرا در شرایط بد اقتصادی کمخرج کردن سادهترین راه است در ثانی انجمنهای غیر انتفاعی و خیریه در جامعه هستند تا با امکانات کم کارهای بزرگ انجام دهند ولیکن در نهادهای اجتماعی چون نفع مادی ملاک نیست همکارانی که با هم این مجموعه ها را مدیریت میکنند باید انگیزه های بالایی داشته باشند تا بتوانند در کار تیمی موفق باشند و نتیجه کار گروهی میتواند باعث پیشرفت مجموعه شود پس دقت کنیم در آغاز راه کسانی با هم همراه شوند که دارای تابآوری بالا در مقابل مشکلات باشند و اعتقاد به کار جمعی داشته باشند چرا که تحقق اهداف بزرگ تصمیمهای عاقلانه و مجریان توانا میطلبد کار خیر اگر بخواهد همیشهگی و ماندهگار باشد میبایست برخواسته از دانش و خرد صورت گیرد چرا که نتیجه تصمیمات مقطعی رفع مشکلات مقطعیست در صورتی که جامعه ما مشکلات عمیقی دارد که با تصمیمهای آینده نگر و مبتنی بر برنامه اجرایی خوب حل و فصل میشود. آنچه دریافتم این است که در هیئت مدیره عضیها به مرور زمان دچار افت انرژی میشوند که لازم هست جای افراد هیئت مدیره هر چند سال یک بار تغییر کند یا اینکه در اهداف موسسه بازنگری داشته باشیم برنامه ریزی مدون و معطوف به هدف هیئت مدیره نجمنها و موسسات خیریه را از حواشی که آفت کار نهادهای اجتماعی است دور میسازد در آخر این که هرچقدر برای یک نهاد اجتماعی تلاش کنید بدانید هرجایگاهی در این مجموعه ها امانت است که روزی باید به صاحبش مسترد شود به همین دلیل وابستهگی به مجموعه فرد را به سوی استبداد میبرد بهتر است فضا را باز کنیم تا هوای تازه در مجموعه جریان یابد و این که چنانچه نهاد اجتماعی خوب پیش میرود دست به ترکیب برنده نزنیم زمانی که چرخ مجموعه میچرخد ثبات در مدیریت نهاد اجتماعی را در مسیر توسعه به پیش میراند. بیتردید، همه ما کمابیش با تأثیر آموزش در زندگی روزمره آشنا هستیم، اما نقش آموزش در پیشبرد نهادهای اجتماعی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. اصولاً خرد جمعی میتواند در بهبود کارایی انجمنها اثرگذار باشد، بهشرط آنکه تنها بر پایه نظرات گروهی نباشد و پیوست منطقی و علمی داشته باشد.
در اینجاست که آموزش معنا پیدا میکند. چه بسیار تصمیمات جمعی که میتوانند ویرانگر باشند و برای نهادهای مردمی زیانهای سنگین به بار آورند. از این رو، ضروری است که مدیران نهادهای اجتماعی هر یک در حوزهای تخصص داشته باشند. اصولاً تمام مؤسسات خیریه و انجمنهای غیرانتفاعی با مسائلی چون مالیات، قانون کار، تأمین اجتماعی و دیگر مسائل مرتبط مواجه هستند، و داشتن تخصص یا تجربه در این زمینهها میتواند راهگشا باشد.
نویسنده این سطور همواره جای خالی آموزش برای مدیران انجمنها را احساس میکرد، تا اینکه یکی دو سال پیش دورههای مدیریت اجرایی با همکاری ستاد سازمانهای مردمنهاد و بنیاد تعالی زندگی برگزار شد. این جلسات که بر حوزههای مرتبط با فعالیت این مجموعهها متمرکز بود، برای من بسیار سودمند بود. گرچه به نظرم این دورهها کوتاه بودند، اما به این نتیجه رسیدم که اگر این آموزههای سودمند فراگیر شوند، میتوانند از شکلگیری اشتباهات جبرانناپذیر جلوگیری کنند.
ای کاش رشتهای دانشگاهی در زمینه مدیریت نهادهای مردمی ایجاد شود یا مهارتهای مرتبط با این حوزهها از طریق آموزشهای ویژه ارائه گردد. متأسفانه در کشور ما، از اشتباهات مدیران بهسرعت میگذرند و آنچه باقی میماند، انباشته بدهیهایی است که سالها یک شرکت یا سازمان را درگیر میکند. گویی فرصت بیپایانی برای آزمون و خطا وجود دارد، و عجیب آنکه کمتر کسی از این اشتباهات درس میگیرد.
اما باید دانست که در انجمنها و خیریهها، همانطور که منابع مادی محدود است، فرصت آزمون و خطا نیز وجود ندارد. زیرا ایجاد منابع جدید بسیار دشوار است و هزینههایی که میتوانست صرف اهداف سازمان شود، هدر میرود. بنابراین، آموزش و ارتقای مهارتهای مدیریتی، گامی ضروری برای پیشگیری از این آسیبها و تضمین موفقیت نهادهای اجتماعی است. وکلای نابینا معمولاً با چالشهایی روبرو میشن که میتونه به این موارد مرتبط باشه:
اول، دسترسی به منابع قانونی: بسیاری از قوانین و اسناد حقوقی به شکل مناسب (بریل یا صوتی) در دسترس نیست، که مطالعه و آمادهسازی پروندهها رو برای اونها سختتر میکنه.
دوم، فناوری: اگرچه ابزارهای کمکی زیادی وجود داره، اما گاهی نرمافزارهای حقوقی با نیازهای خاص نابینایان کاملاً سازگار نیستن.
سوم، پیشداوریها: برخی ممکنه توانایی وکلای نابینا رو زیر سؤال ببرن یا اونها رو دستکم بگیرن، که باعث محدودیت در اعتماد مشتریان یا همکاران میشه.
چهارم، محیط دادگاه: در محیطهای دادگاه، ممکنه چالشهایی مثل مسیریابی یا دسترسی سریع به مدارک به وجود بیاد.
با این حال، وکلای نابینا اغلب با پشتکار و مهارتهای برجسته این موانع رو پشت سر میذارن. تو چه نظری در این مورد داری؟