جامعه شناختی | موانع اشتغال نابینایان و کمبینایان
یکی از موارد مهم و مرتبط با هر انسانی مسئله اشتغال است. این نیازی اجتماعی و طبیعی است و هر انسان بالغی این حق را دارد که از آن به فراخور توانایی های خویش از آن بهرهمند شود. نابینایان و کمبینایان به دلیل مشکلات در قوه بصری خود اگرچه از دیدن محروم و یا در دیدن مشکل دارند ؛اما قادر به رفع موانع و معضلات خود در جامعه هستند.
در این مطلب، به درک و عوامل زمینهسازی عدماشتغال نابینایان و کمبینایان از منظر جامعهشناختی پرداخته شده است. این امر از طریق روش کیفی و با اتخاذ تکنیک مصاحبه انجام پذیرفته است. یافتههای پژوهش از خلال مصاحبه با 5 نفر از نابینایان و کمبینایان شهر کرمان بهدست آمده است.
نتایج نشان میدهد
عدم تحصیلات و مهارت کافی، پایینبودن سرمایه اجتماعی و عادیسالاری جامعه از عوامل عدماشتغال این قشر در بین مصاحبهکنندگان هستند.
عباداللهی و همکاران در تحقیق خود در مورد معلولان به این نتیجه رسیدند که این افراد در طول زندگی خود با برچسبها و متلکها و گاهی مسخرهکردنهای گوناگونی در جامعه مواجه میشوند. ترحمهای بیمورد نیز موجب حس بیکفایتی، وابستگی، حقارت و یا حتی عصبانیت شده بود. حرفهای ترحمآمیز همچون آخی و … ، نگاهها و زلزدنهای افراد سالم بیشترین چیزی بود که در محیط بیرون آنها را آزار میدهد
چارچوب نظری
به نظر گافمن، افراد، واقعیتها را غیرمستقیم و از طریق نهادها میبینند؛ یعنی اعمال خود و دیگران را تعبیر و تفسیر میکنند. دنیای اجتماعی به خودی خود، دارای نظم و ترتیب نیست و معانی ذاتاً در رفتار وجود ندارد؛ بلکه معانی را مردم به آن نسبت میدهند. بنابراین هر موقعیتی که افراد خود را در آن مییابند توسط آنان تعریف و از نو ساخته شده است. درک افراد از موقعیتها حاصل هنجارهای فرهنگی و توقعات و انتظارات (دیگران) جامعه است.
گناه متفاوت بودن و به نوعی نامطلوب تر بودن او از دیگران میتواند به خاطر خصیصهای که او دارای آن است باشد.. حتی در حالت افراطیتر او فردی کاملاً بد، یا خطرناک و یا ضعیف جلوه خواهد کرد. بنابراین او در ذهن ما از یک فرد کامل و عادی به فردی ناقص و کمارزش تنزل مییابد. چنین خصیصهای یک داغ ننگ است؛ بهویژه وقتیکه تاثیر بدنامکننده آن بسیار شدید باشد؛ گاهی اوقات نیز آن خصیصه یک عیب، نقص یا معلولیت نامیده میشود.
گافمن از طریق نمونههای مثالی فراوانی که ارایه میدهد، فهرست بلند بالایی از انواع داغ ننگ، پیش روی مخاطب میگذارد: انواع معلولیتهای جسمانی، ذهنی، دارندگان مشکلات روحی ـ روانی، بیماری های حاد جسمی (هموفیلی، دیابت،… ) …
موانع عمده
بهطور کلی با توجه به پاسخ های پاسخ گویان موانع عمده را میتوان به شرح ذیل دستهبندی کرد:
1. عدم تحصیلات و مهارت کافی: اگرچه این قشر به اندازه کافی مشکلات خود را دارند اما همان گونه که خود نیز به آن اشاره میکنند؛گاهی داشتن تحصیلات کافی،کمک شایانی به ایشان در اشتغال است.
همان طور که مریم 30ساله ذکر میکند:
« کاش درس میخوندم شاید حداقل الان یه کاری داشتم»
2. عدم سرمایه اجتماعی: 4نفر از پاسخگویان نیز نداشتن پارتی و عدم سرمایه اجتماعی در خانوادههای خود را عامل اصلی عدم اشتغال خود ذکر کردهاند.
علی 25 ساله
«پدر و مادرم پارتی نداشتن وگرنه شاید منم الان کار داشتم»
3. عادیسالاری: همان طور که در بخش چارچوب نظریه بدان اشاره شد؛گاهی به دلیل هنجارهای جامعه و اینکه اشتغال را تنها به افراد سالم مختص میدانند؛افراد دارای معلولیت بیشتر از بعضی امتیازهای گروههای همسن خود باز میمانند. در این حالت گافمن آن را جامعه عادیسالار ذکر میکند.
مصاحبهشوندگان اظهار داشتند که مردم جامعه بهگونهایی متفاوت با ایشان برخورد میکنند و ایشان را قشری متفاوت میدانند بعضی افراد از روی ترحم به ایشان نگاه میکنند و متاسفانه گاهی بعضی افراد با اذیتکردن کلامی و حتی جسمی موجبات آزار ایشان را فراهم میکنند. 4نفر از پاسخگویان 3درصد سهمیه استخدامی را کم دانستهاند و معتقدند که از این 3درصد کمتر از 1 درصد به نابینایان تعلق میگیرد.
لیلا 33 ساله عامل بیکاری خود را جامعه میداند
«کی حاضره به من که نمی تونم ببینم کار بده؟ هرجا که رفتم گفتن اگر بینایی داشتم کار داشتم. این همه درس خوندم الکی بود. وقتی شهر رو جوری میسازن که امثال من به سختی میتونیم بریم بیرون توقع کار پیدا کردن الکیه »
اشتغال و جامعه
پدیده اشتغال و کار از ابتدای زندگی اجتماعی بشری مورد توجه بوده است. هریک از اندیشمندان به نوعی در این باب سخن گفتهاند. جامعهشناسان و روانشناسان در قرون اخیر نظرهای متفاوتی در مورد کار، اعم از نابرابری در کار، رضایت شغلی، انگیزه کار و بالا بردن بهرهوری سازمانهای کاری و … هرکدام به نحوی مورد توجه اندیشمندان و علمای علم مدیریت، جامعهشناسی، اقتصاد و روانشناسی قرار گرفته است
کار نه تنها در استقلال اقتصادی، بلکه در رشد مفهوم خود یا خودانگاره، ارتباط باهم سالان و هویت یک شخص در جامعه نیز نقش مهمی ایفا میکند. کار منبع مهمی برای پاداشهای بیرونی و درونی، رفتارهای متقابل اجتماعی، هویت، عزتنفس و خودشکوفایی است
#اشتغال_نابینایان گرچه پدیده ای جدید نیست .متاسفانه به خاطر مسائل مرتبط با قشر معلولین مورد کم لطفی و بی مهری مسئولان مرتبط هست.
Angela, 2015: 979
معلولیت از لحاظ اجتماعی است نه از لحاظ سلامتی
این بدان معناست که اجتماع شرایط را برای افراد معلول نامناسب میسازد نه اینکه فرد معلول قادر نباشد.
اگرچه برخی معتقدند معلولیت، موقعیتی است که شخص قادر به برآوردن نیازهای ضروری خود نیست.و یک محدودیت در فعالیت یا مشارکت ایشان و همچنین در ارتباط متقابل فرد با محیط و دیگران میشود. اما ، اولین خواسته یک شخص معلول داشتن یک اجتماع عالی با ارتباط های موفق به خصوص با والدین خود برای بدل شدن به یک شخص نرمال است؛حمایتی که نیاز دارد تا توانایی های شخصی خود را ارتقا دهد
جامعه و افراد دارای معلولیت
معلولین واقعیتی انکار ناپذیر در جمعیت هر جامعهای هستند. اکثر افراد جامعه و مسئولین به عنوان شهروندان درجه دوم نگاهشان میکنند و در برخوردها و برنامههای خود اغلب به سادگی از کنار این واقعیت میگذرند. متاسفانه سابقه تاریخی در مورد این افراد نشان میدهد که در جوامع مختلف آنها جایگاه خاصی نداشته و هیچ گاه همردیف با سایرین به آنها توجه نشده است .
نگاه ترحمآمیز به معلولین همیشه .بیشتر از اجرا حقوق آنها برتری داشته است. وجود نگرش منفی نسبت به پدیده معلولیت و فقدان آگاهی جامعه از توانمندیهای افراد دارای معلولیت را میتوان از عوامل مهم در تاخیر برای حضور آنان در جامعه دانست. نگاه ترحمآمیز جامعه به معلولین، برخوردهای صرفاً حمایتی و نگهداری .. ضمینه حضورشان در جوامع فعال را مختل کرده.
نابینایی از منظر جامعه روانشناسی
درک فضا پیرامون هرکسی متناسب به برخوردش با فضا و میزان استفاده ابزاری از حواس برای درکش است. تفاوت اصلی بینا و نابینا در درک فضا از تفاوت بهرهبرداری از ابزارهای حسی نشئت میگیرد و از آنجایی که نابینا اجباراً بدون دیدن زندگی میکند، ندیدنش را با بهکارگیری سایر حواس جبران مینماید.توانایی تجسم ذهنی در غیاب توانایی تجسمی و بدون داشتن هیچ کنترل بینایی برای نابینایان از ابتداییترین نیازهای ایشان است، اینکه ایشان چطور قادر به پاسخدهی به اجسامی هستند که قادر به لمسش نیستند (مانند شهرها، حیوانات وحشی و …).
درحقیقت این تواناییها در هنگامیکه بینایی ایشان دچار نقص است نقش بسیار مهمی برای ایشان در شناخت محیط بازی میکند.نابینایان با جهتیابی میتوانند همانند افراد سالم نیازهای خود را برطرف کنند. وجود علائم مخصوص و رفع موانع باعث حضور پررنگتر آنها در جامعه میشود.
کم بینایی
نقص دید باعث کاهش توسعه شناخت اجتماعی از کودکی میشود.. این نقص توانایی یادگیری اکتسابی را دشوارمیکند و هوش شخص گه نتیجه تاثیر فعالیتهای شخصی است، را توسعه دهد.
به طور کلی نابینایان در تواناییهای دید به دو دسته اصلی تقسیم میشوند.
1.گروه نابینایان مطلق: فاقد هرگونه توانایی دید هستند.
2.گروه نابینایان قانونی (کمبینا): به طور صد در صد نابینا نیستند، اما توانایی دید آنها به اندازهای کم است.که میتوان گفت قادر به دیدن نیستند.
درک افراد نابینای مطلق مادرزاد نسبت به نابینای قانونی و نابینای مطلق غیرقانونی .(کسانی که در یک مقطع زمانی به نوعی بینایی را تجربه کردهاند) تفاوت وجود دارد. بدین معنی که نابینایان مطلق مادر زاد به هیچ عنوان با موضوع دیدن و درک موضوعاتی مانند رنگ، نور و تصویر آشنا نیستند. و حتی تصویری هم از آن ندارند. درحالیکه نابینایان قانونی و نابینایان مطلق غیرمادرزاد به دلیل تجربهشان از دیدن، تعبیر متفاوت و بهتری از آن دارند.
جمعبندی و نتیجهگیری:
نابینایان و کمبینایان بهعنوان افرادی از جامعه هستند که در زمینههای مختلف ثابت کردهاند در صورت فراهم بودن زمینه، از بینایان عقب نیستند. این قشر اگرچه گاهی با بیمهری مردم و یا مسئولین در سالیان مختلف عمر خود مواجه میشوند. اما همیشه سعی کردهاند تا این فاصله را کم کنند.
اشتغال امروزه یک معضل اساسی در جامعه است. جوانان به امیدی درس خوندن و عوامل اقتصادی .مانع .رسیدن به اهدافشان است.. این معضل به خصوص وقتی به نابینایان میرسد خود را بیشتر نشان میدهد . همان طور که آمار نشان میدهد درصد بیکاری بین نابینایان بسیار بالاتر از بینایان است.
درنتیجه با فراهمآوردن فرایند توانمندسازی حرفهای و شغلی نابینایان امکان اشتغال این قشر از جامعه را نیز میتوان فراهم کرد. درحقیقت هدف از این فرایند، جلب اعتماد افراد جامعه به تواناییهای نابینایان است و در حقیقت این اعتماد نتیجه کلی این فرآیند است. هرچه قدر ما، در جلب اعتماد جامعه و کار فرمایان موفقتر باشیم نشاندهنده این است که فرایند توانمندسازی کاراتر است. نکته مهم : قدمهای دیگر ما برای توانمندسازی حرفهای نابینایان در جهتی باشد که باعث افزایش این اعتماد عمومی گردد . زیرا جلب این اعتماد عمومی کاری بس بزرگ و دشوار است . و حفظ این اعتماد نیز به تلاش آگاهانه و گستردهای نیاز دارد و کوچکترین سهلانگاریها موجب از دست رفتن این اعتماد خواهد شد .